وقتی که برق میره میشه این شعر و خوند :)
شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
- ۱ نظر
- ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۱
- ۲۱۳ نمایش
وقتی که برق میره میشه این شعر و خوند :)
شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
در این هوای گرم از دود
باید یک نفر باشد شبیه تو
از هر رفته ای شاد و از هر نیامده ای غمگینم
احوال روزگار من این است
حالی نمی ماند وقتی نه کسی داری
و نه بی کسی
آخرین راه برای تو همین است
سوختن و ساختن
و اندوهی عظیم و من آن صبحم
خواب را از چشمانم ربوده ای
بیا ای چشم روشن بین
و این برگ از دفتر هم
همان بهتر که نباشد
نبودنها بسیار داریم.... بگذار این یکی باشد
موری می گفت: باید بپذیری و قبول کنی
تنهایی و غمگین بودن را
بپذیر و پس از پذیرفتن
نوبه دیدن تمام داشته ها و خوبی هاست
شاید وقتی دیگر
ما بی تو خسته ایم
تو بی ما چگونه ای؟
همیشه فکر میکردم شاید اگر نباشی فرقی نکند. کسی دلگیرت نشود. بدون چشم نگران و امیدوار زندگی سخت خواهد شد.
این روزها تمام تلاش و تمرکز من شده رسیدگی کردن به منی که مدتها بود از آن غافل بودم.